بدون عنوان
پارسا از نوزادی تا کودکی
پارسا در اولین ساعت تولد در اتاق نوزادان بیمارستان
یک روز گی گل ما در بیمارستان قرآن همراهمان نبود برای همین خاله فریبا کتاب دعا گذاشت کنارت تا مبادا چشم بخوری آخه ماشاءا... خیلی تپلی و ناز بودی. تازه لباسی که تو بیمارستان بهت دادن برات کوتاه بود .آخه رعنا رشید بودی مامان.
ولی لباسی که خودمون هم برات آوردیم کوتاه بود . برای همین فقط بالا تنه اش را تنت کردیم.
اینجا مثل فرشته ها خوابیدی
دو یا سه روز بیشتر نداری
قربون اون لپهای تپلت
خرگوش کوچولوی من
زیباترین تابلوی نقاشی خدا در زندگی ما تویی
نفسهای تو نفسهای من است و خنده هایت خنده های من
خدا وکیلی لب به این خوشگلی هیچ جا دیدید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خواب یک فرشته
نمیدونی مامانی چه با ذوق و شوق توی روروک می نشستی و جلو می رفتی
همه اش هم کله اون اردک بیچاره رو می گذاشتی توی دهنت و فشار میدادی آخه گل من داشتی
دندون در می آوردی